فلاش بک
انتظار هرماه برای انتشار مجله
خریدنش از دوچهارراه بالاتر از خانه و تا خانه سردرمجله آمدن و صابون چند روزِ خوشِ در پیش به تن مالیدن
دو بار از سرتا ته خواندن و خوردن و بازآمدن
خواندن نقد فیلم هایی که با سختی دسترسی آن روزها به فیلم های روز دنیا و نداشتن آقای فیلمی، گاهی تا ماه ها بعد به دست نمی آمدند
مداد کشیدن بر زیر خط ها و تقسیر های صحنه های هنوز ندیده
آخر سر، دیدن فیلم ها در حالی که شرح و توضیح صحنه هایی را که هنوز ندیده ای، بارها خوانده ای و از حفظی
به جاگذاشتن آرشیو قطوری که نیمه بیشتر کتابخانه را تصرف کرده بود در خانه
و ...
اینها برای من می شود "مجله فیلم"

گمانم دیگر نیازی نباشد که بگوید این معجزه ای (+) که هوشنگ گلمکانی وعده اش را داده بود، به واقع معجزه یست در قدوقواره خودش.
نداریم در دستانمان این نابِ هشت پاره را هنوز اما، بی تابانه در انتظاریم ...